زمانه ی تلخ
به قلم : امیرعباس تاریخ نگارش: یک شنبه 4 خرداد 1398
نظرات شما عزیزان:
عاشقانه ها یم رامی نویسم
ودیگران یادعشقشان می افتند
اما تو
بی خیال....!!
3:8
زمانه ی تلخبه قلم : امیرعباس تاریخ نگارش: یک شنبه 4 خرداد 1398 دلم همیشه پر است از زمانه ی تلخ
که لحظه لحظه می دهدم یک نشانه ی تلخ
دلم همیشه پر است از غمی که می آید
شبیه بغض گلوگیر، در بهانه ی تلخ
تب و تباهی و حس قریب تنهایی
عجب ضیافت شومی در این شبانه ی تلخ“
چقدر حس بدی است حس تنهایی”
دوباره زمزمه ی زیر لب، ترانه ی تلخ
کبوتری که جدا مانده از جفتش
چگونه پر بزند رو به آشیانه ی تلخ؟
قلم به دست من هر شب به گریه می گوید:
چرا دوباره شروعِ شعرِ عاشقانه ی تلخ؟
تمام قصه همین بود: اینکه تو بروی
ومن به انتظار تو خیره، به بی کرانه ی تلخ
نظرات شما عزیزان:
دَرد دارد وقتی من
عاشقانه ها یم رامی نویسم ودیگران یادعشقشان می افتند اما تو بی خیال....!! |
آقای من امشب غزل تغییر کرده شعرم فضای تازه ای تصویر کرده شعرم همیشه گفتن «آقابیا» بود ذکر قنوتم خواندن «آقا بیا» بود امشب ولی دیدم که اینجا جای تو نیست بین تمام قال ها آوای تو نیست دیگر میا اینجا کسی در فکرتان نیست اصلا نیاز هیچ کس صاحب زمان نیست زنها گرفتار اصول خاله بازی مردان پی راهی برای پول سازی در اولویت کسب و کار است و تجارت حالا اگر فرصت زیاد آمد، عبادت روزی هزار و خورده ای دعوا سرِ پول اصلا تمام حرص و جوش ما سر پول این سینما هم که طرفدارش زیاد است بیچاره مأمور بلیط کارش زیاد است یا "مش ماشالا" یا "وفا" یا "کیفر" و "آل" این تازه بحث سینما، منهای فوتبال هی اِل کلاسیکو، پلی آف، لیگ برتر یک جمعه ی حساس و شهرآورد دیگر کنسرت موسیقی پاپ و رپ، کلاسیک میز و موبایل و ماشین و ویلا و پیک نیک جشن تولد، سیسمونی، عقد و عروسی آهنگ تازه، تیپ نو، موی تیفوسی! شیطان ملعون لشکری کرده مهیّا ذهن من و امثال من درگیر اینها حالا تو اصلا جای من، با این مشقت وقت دعای ندبه می ماند برایت؟! جمعه که تعطیل است و دائم خواب ماندیم خیلی هنر کردیم اگر یک عهد خواندیم! ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال! ما بی بخاریم و گرفتاریم و بی حال مارا هوای نفسمان بیچاره کرده با هر گناهی بینمان افتاده پرده عیسی نفس! جانی بده این مرده ها را لطفی کن و دستی بکش روی دل ما آقای من بیدارمان کن این چه حالیست؟ ولله در افکارمان جای تو خالی است! مردیم از بس حرص و جوش پول خوردیم! از تو جدا ماندیم و آخر گول خوردیم آقا ببخشم جان تو! جان عمویت! شرمنده از روی توام، قربان رویت پایان شعرم را عوض کردم دوباره از شعرهای قبلی ام خواندم دوباره «دق کردم از بس گریه کردم کی میایی؟» امّید وارم جمعه ی دیگر بیایی!
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تنهای مهربان فقط خدای مهربان و آدرس amirabbas313.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
|